اخبار کوتاه : حاشیه هنرهای تجسمی
- نویسنده : اتاق خبر پلتفرم پالت
- 11:00
- فروردین 01, 1401
- 2 Comments
- آبان 19, 1401

سرتیتر خبرها
اگر بالهایی برای پرواز داشتهباشم، چه نیازی دارم به پا
- آبان 19, 1401

فریدا کالو ۶ ژوییه ۱۹۰۷ در مکزیک متولد شد اما ادعا میکرد ۱۰ ژوییه ۱۹۱۰ یعنی سال اغاز انقلاب مکزیک به دنیا امدهاست.
فریدا کالو در کازا آزول (خانه آبی) به دنیا امد و در همین خانه هم درگذشت. خانهای که برای او یک خانه ساده بود، کمکم به مکانی برای اجتماعات هنری بدل شد. خانهای که پس از مرگ او به موزه و مکانی پر از نقاشی و اشیایی تبدیل شد که فریدا برای ادای احترام به مکزیک کشیده و جمع اوری کردهبود.
او ابتدا دلش نمیخواست که نقاش شود و رویای پزشک شدن را در سر میپروارند.
پدر فریدا عکاس بود و این هنرمند در اصلاح، چاپ، رنگگذاری عکسها پدرش کمک میکرد و به لطف پدرش بود که به هنر علاقمند شد.
او در طول زندگیاش ۳۲ عمل جراحی از سرگذراند و ۲۸ گنِ پزشکی مختلف را به تن کرد.
هنگام تولد به اسپینابیفیدا (نوعی ناهنجاری در ستون فقرات) مبتلا بود. در شش سالگی به فلج اطفال مبتلا شد که دلیل دردهای مزمن و تغییر شکل در پاهایش بود. پاهایی که زیر دامنهای بلند پنهانشان میکرد.
در سال ۱۸۲۵ و در ۱۸ سالگی سوار اتوبوس میشود و به شدت تصادف میکند. نردهای اهنی از وسط بدنش عبور میکند و باعث چندین شکستگی در استخوانهایش میشود. همین سانحه است که رویای پزشک شدن فریدا را برای همیشه از بین میبرد.
او در حالی که در روزهای زیادی از جوانیش را در تخت میگذراند به تشویق پدر و مادرش نقاشی را اغاز کرد.
۲۱ ساله بود که به حزب کمونیست ملحق شد.
یکی از دغدغههای مهم او ازادی زنان در جامعه به شدت مردسالار مکزیک بود.
در همین روزها با دیگو ریورا همسرش اشنا میشود. هنرمندی که ۲۱ سال از او بزرگتر بود.
او در خصوص رابطهاش با دیگو ریورا میگوید: «من در زندگیام دو سانحهی بزرگ (و خسارتبار) از سرگذراندهام؛ یکی تصادف با اتوبوس بود و دیگری دیگو. دیگو به مراتب بدتر بود.»
دیگو از ابتدای زندگیشان بارها به فریدا خیانت کرد. در سال ۱۹۳۵ فریدا متوجه میشود که دیگو با خواهرش رابطه دارد و از زمان خانه را ترک میکند و تا زمانی که رابطه دیگو و خواهرش تمام شود، بازنمیگردد. این دو در سال ۱۹۳۸ از یکدیگر جدا میشوند و مجددا سال ۱۹۴۰ ازدواج میکنند.
«به رغم انکه سورئالیست من را از خودشان میدانند، من از انها بیزارم.»
فریدا نخستین بار اندره برتون را در مکزیک ملاقات میکند. بعدها برتون در پاریس نمایشگاهی با عنوان «مکزیک» را از اثار کالو برگزار میکند.
پیکاسو در پاریس گوشوارههایی از جنس عاج و به شکل دست را به فریدا کالو هدیه میدهد. موزه لوور یکی از اثار این هنرمند را خریداری میکند… اما فریدا پاریس را دوست ندارد.
در سال ۱۹۵۳ یکی از پاهای فریدا کالو را در اثر بیماری قطع کردند که موجب افسردگی این هنرمند شد.
«این عادلانه نیست من هرگز رویاهایم را نقاشی نکردهام، انچه که به تصویر کشیدم واقعیت زندگی من بودهاست. تابلوهای من به نوعی شرح حال خودم هستند. من که با دردهای جسمانی و رواتی تسخیر شدم، تلاش میکنم به واسطه هنرم این دردها را از خود خارج کنم.»
فریدا کالو عشق فراوانش به دیگو، خیانتهایی که دید، عشقش به سرزمینش مکزیک، فقرات بیمار و بچههایی که هرگز نتوانست به دنیا بیاورد را نقاشی کرد.
فریدا در حالی که در تخت خوابش بستری بود در افتتاحیه اولین نمایشگاه انفرادیاش در مکزیک شرکت کرد.
این هنرمند در تاریخ ۱۳ ژوییه ۱۹۵۴ و در پی ابتلا به ذات الریه حاد درگذشت.
یک پدر نمونه، یک مادر معمولی!
- آبان 15, 1401

مری کاترین استار هنرمند، معلم یوگا و مادر دو فرزند زمانی که با دیدگاههای ناعادلانه مردم در تعریف یک پدر و مادر خوب مواجه شد، کار بر مجموعهای از تصویرسازیها را اغاز کرد که دقیقا به همین موضوع اشاره داشت.
او میگوید در سال ۲۰۲۲ در دنیایی زندگی میکنیم که هنوز هم استانداردهایی دوگانه برای تعریف پدر خوب و مادر خوب وجود دارد. انجام کارهایی که یک مرد را به پدری نمونه تبدیل میکند برای یک مادر امری عادی و وظیفه اوست.
او عنوان «راهنمای مصور برای استاندارهای دوگانه والدین» را برای این مجموعه انتخاب کرد و انها را در اینستاگرام @momlife_comics به اشتراک گذاشت. این تصویرسازیها خیلی زود مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت و بارها در اینترنت بازنشر شد.
مری کاترین استار در مصاحبه ای گفته از اینکه در جامعه پدران را به خاطر انجام ابتداییترین وظایفشان به عنوان یکی از والدین تحسین میکنند اما از مادران انتظار دارند که تمامی کارهای یک بچه را به تنهایی انجام دهند و خسته شده.
مری در ادامه میگوید مشکلی با مردها و پدرها ندارد و مساله او نوع نگاه جامعه به وظیفه فرزند پروری است.
این هنرمند قصد دارد با انتشار چنین طرحهایی و صحبت درباره تفاوت دیدگاهها بتواند تغییری در شیوه نگاه افراد ایجاد کند.
« یک بار در حالی که دخترم را با کالسکه به خیابان برده بودم و به موبایلم نگاه میکردم یکی از همسایهها به من گفت باید مراقب فرزندت باشی و به او نگاه کنی. این چیزی است که هرگز کسی به همسرم نمیگویند و حتی او را تشویق می کنند که عجب پدر خوبی بچه را اوردی گردش!»
در محیطهای کاری معمولا از زنان سوال میکنند که زمانی که شما خانه نیستید چه کسی از فرزندتان نگهداری میکند این سوالی است که هیچ وقت از یک مرد نمیپرسند، چرا که از دید عموم نگهداری از بچه وظیفه او نیست.
دنبال کنندگان خانم مری با دیدن این مجموعه در کامنت ها از تجربیاتشان گفتند و نوشتند که چنین برخوردهایی تا چه حد برایشان توهین امیز و خسته کننده است.
این هنرمند قصد دارد با انتشار چنین طرحهایی و صحبت درباره تفاوت دیدگاهها بتواند تغییری در شیوه نگاه افراد ایجاد کند.
آیا واقعا ونگوگ در طول زندگیاش تنها یک تابلو فروخت؟
- آبان 15, 1401

در خصوص وینسنت ونگوگ هنرمند هلندی حکایتی مشهور وجود دارد که میگوید این هنرمند در طول زندگی خود موفق شد که تنها یکی از تابلوهایش را بفروشد. مارتین بیلی پژوهشگر اثار و زندگی ونگوگ اما در مطلبی که چندی پیش در وب سایت ارت نیوز پیپر منتشر شده میگوید اینطور هم نبوده و نامههای باقی مانده از این هنرمند نشان می دهد که در طول زندگی اش بیش از یک تابلو فروخته. علاوه بر این برادر این هنرمند یعنی تئو ونگوگ دلال آثار هنری و در یک گالری معتبر مشغول به کار بود. او می توانست هزینههای زندگی ونگوگ را تامین کند. این درست است که ونگوگ مانند ثروتمندان زندگی نمی کرد اما تعداد آثار باقی مانده از این هنرمند و حجم رنگی که در آثارش استفاده شده نشان از این دارد که این هنرمند چندان هم فقیر نبوده.
آثار هنری به جای مانده از ونگوگ در دسته بندی ارزشمندترین آثار هنری جهان قرار می گیرند امام عمده شهرت این هنرمند پس از مرگش اتفاق افتاد و در زمان زندکیاش با استقبال خریداران مواجه نشد.
گفته میشود ونگوگ نابغهای منزوی بود و از تمامی نهادهای هنری دوری میکند. اما این کاملا درست نیست. او در دو سال اخر زندگیش و حداقل بین هنرمندان پیشروی دوره خود به هنرمندی شناخته شده تبدیل شد.
اغلب گفته می شود این هنرمند در طول زندگی خود تنها یک تابلو فروخت. این تابلو با عنوان تاکستان قرمز(نوامبر ۱۸۸۸) توسط انا بوخ هنرمند بلژیکی در نمایشگاهی در بروکسل در سال ۱۸۹۰ خریداری شد.
در میان نامههای باقی از وینسنت ونگوگ به دوستان و برادرش اطلاعاتی از فروش چند اثر دیگر هم بر جای ماندهاست.
در این بین شواهدی وجوددارد که نشان می دهد یکی از خودنگاره های او توسط دلالان انگلیسی آرتور سولی و ویلیام لوری خریداری شده. این شواهد در نامه ای از تئو، برادر وینسنت در اکتبر ۱۸۸۸ آمده است، اگرچه تابلوی خودنگاره در حال حاضر موجود نیست.
در سال ۱۸۸۴ و زمانی که ونگوگ با والدینش زندگی میکرد و هنرمندی تازه کار بود یک زرگر بازنشسته آنتون هرمانس از او خواست تا برایش ۶ تابلوی منظره بکشد تا در اتاق غذاخوری خانهاش نصب کند. در این بیت مشکلاتی ایجاد شد و سفارش دهنده در نهایت فقط ۲۵ گیلدر (در آن زمان حدود ۲ پوند) به ونگوگ داد که هزینه رنگ این تابلوها را هم به سختی تامین میکرد.
چند سال بعد این هنرمند در پاریس پرتره یکی از دوستانش که وسایل هنری و رنگ میفروخت را کشید و ۲۰ فرانک (در آن زمان حدود ۱ پوند) دریافت کرد.
اگرچه این تابلو به طور قطعی شناسایی نشده اما عکسی سیاه و سفید از سال ۱۹۲۷ باقی مانده و اثری در ان دیده میشود که امکان دارد همین تابلو باشد.
ونگوگ همچنین در نامهای برای برادرش تئو نوشت که یک تابلوی طبیعت بیجان که در واقع از روی یک ماهی دودی نقاشی کرده بود را با یک فرش عوض کرده است.
او در اکتبر ۱۸۸۸ هم برای برادرش نوشت که یک مطالعه (احتمالا یک تابلوی رنگ روغن) را به یک فروشنده آثار هنری «آتاناس باگ» در پاریس فروخته است.
با تمام این اوصاف حجم فروش آثار ونگوگ نسبت به هزاران نقاشی که کشید اندک است و با وجود حمایت و تشویق همکاران آوانگاردش مردم آثار ونگوگ را نپذیرفتند.
در این بین کسی به قیمت فروش تابلوی تاکستان قرمز توجهی نشان نداده است. انا بوخ خریدار این اثر تابلو را به قیمت ۴۰۰ فرانک (در آن زمان حدود ۱۶ پوند یا به پول امروزی حدود ۵۰۰ پوند) خرید. ۴۰۰ فرانک آن زمان قیمت خوبی برای اثری از یک هنرمند تازه کار بود. مبلغی معادل کمک هزینه دو ماه زندگی وینسنت ونگوگ در آرل که برادرش تئو برایش میفرستاد. یا اجاره دو سال خانه زرد. قیمت تابلوی ونگوگ حتی گرانتر از آثار گوگن بود. تئو در سال ۱۸۹۰ دو تابلوی گوگن را به قیمتهای ۲۰۰ و ۳۰۰ فرانک فروخت.
با توجه به اینکه تئو برادر ونگوگ در گالری معتبر Boussod & Valadon مشغول به کار بود احتمالا با تکیه بر تجربه کاری اش ترجیح می داد که ونگوگ به جای اینکه تعداد زیادی از آثارش را با قیمت کم بفروشد، تنها چند اثرش را با قیمت بالا بفرشد.
وینسنت ونگوگ مطمئنا هنرمندی خوش شانس بود چرا که برادرش فروشندهای موفق در زمینه آثار هنری بود و منابعی را در اختیار داشت تا به وینسنت کمک هزینهای منظم بدهد تا این هنرمند نقاشی کند. این دو برادر بی وقفه درباره هنر صحبت می کردند و یکی از اشتراکات مهم انها بود.
ایا میدانید «دختری با گوشواره مروارید» برای ۲۰۰ سال ناپدید بود؟!
- آبان 12, 1401

تابلوی دختری با گوشواره مروارید اثر یوهانس ورمیر به مدت ۲۰۰ سال ناپدید بود. گفته میشود این تابلو پس از مرگ یوهانس ورمیر توسط یکی از نزدیکانش فروخته شد.
البته قیمت فروش و هویت خریدار تابلو مشخص نیست و بعد از ان به مدت ۲۰۰ سال ناپدید بود. کسی نمیداند که این تابلو در این مدت کجا بود. اما احتمالا بر دیوار اشپزخانه یا بالای شومینهای در یک خانه اویزان بودهاست.
سرانجام این تابلو در سال ۱۸۸۱ و البته کثیف و اسیب دیده در یک حراجی حاضر شد و متاسفانه خواهانی پیدا نکرد.
بنابر اطلاعاتی که اینستاگرام موزه Mauritshuis منتشر کرده این تابلو در نهایت توسط یک مجموعهدار هنری به نام des Tombe به قیمت حدود ۲.۵ گیلدر هلند خریداری شد. مبلغی حدود ۲۶ یوروی امروز!
پس از ان بود که خریدار تابلو متوجه شد شاهکاری از یوهانس ورمیر را خریداری کرده و ان را مرمت و پاکسازی کرد. در سال ۱۹۰۲ و پس مرگ اقای Tombe این اثر به موزه Mauritshuis در لاهه اهدا شد و حالا یکی ارزشمندترین اثار این موزهاست. برخی ان را منالیزای شمال اروپا میدانند. تریسی شوالیه رمانی با همین و درباره این اثر نوشته و فیلمی هم درباره این تابلو با بازی اسکارلت کوهانسون ساختهشده که تمامی انها بر میزان محبوبیت این شاهکار افزودهاست.
موزهای که نقاشیهای زشت را نمایش میدهد
- آبان 01, 1401

اسکات ویلسون ـ تاجر عتیقه ـ و دوستش جری رایلی این موزه هنری عجیب را در سال ۱۹۹۴ راه اندازی کردند. در حال حاضر این موزه سه شعبه در ماساچوست دارد.
موزه هنرهای بد یا موبا تنها موزهای است که شرط نمایش آثار هنری در آن این است که زشت و بد باشند! حتی اگر خود هنرمند به عمد اثرش را زشت خلق نکرده باشد، آثار نمایش داده شده در این موزه با معیار زیبایی تطابقی ندارند.
الجزیره در ادامه این گزارش به بررسی هنر مدرن و نمایش زشتیها در آثار هنری که در گذشته متداول نبود، پرداخته و با طرح پرسشی پرتکرار آورده است:
اما اینجا سوالی پرتکرار مطرح میشود؛ آیا زیبایی معیارهای مشخصی دارد یا موضوعی است که تنها به سلیقه و ذوق بیننده بستگی دارد؟
بشر از ابتدای پیدایش هنر، انتظار زیبایی و شکوه را از آثار هنری داشت و پیوسته به آثار هنرمندانی که زیبایی را به نمایش میگذاشتند علاقه نشان میداد. این نگاه کلاسیک به هنر تا قرنها ادامه یافت اما از اوایل قرن هجدهم دنیای هنر تغییرات مهمی به خود دید. با ظهور دوربینهای عکاسی که به راحتی صحنههای حقیقی را به ثبت میرساندند، دیگر نیازی نبود که نقاشان هم آنچه میدیدند را ترسیم کنند زیرا این کار را عکاسان به راحتی انجام میدادند!
در این دوره مکاتب هنری ظهور پیدا کردند که سعی داشتند ارتباط هنر با رئالیسم را قطع کنند و هنرمند را به سویی ببرند که دست به کار خارق العادهای بزند که از دست عکاسان ساخته نبود. مکاتب هنری مثل کوبیسم، سورئالیسم و اکسپرسیونیسم هنرمندان را از چهارچوب هنر کلاسیک رهانیدند و به او امکان خلق آثاری ورای دنیای مادی را دادند. یعنی ترسیم چیزی که انسانها با چشم مادی قادر به دیدنش نبودند.
با ظهور عکاسی چهره هنر تغییر پیدا کرد و طی جنگ جهانی معنای هنر و معیارهای زیبایی شناسی نیز رنگی دیگر به خود گرفت. هنرمند در آثارش بیش از آنچه در واقعیت میدید، درونش را منعکس میکرد و درون هنرمند نیز تحت تاثیر شرایط اطرافش شکل میگرفت. پس از آنکه هنرمندان به سمت ترسیم حالات درونی شان بر تابلوهای نقاشی رفتند، میل به منحصر به فرد بودن در آنان ایجاد شد بدین ترتیب که هر هنرمند سعی میکرد اثری متفاوت از هنرمندان دیگر خلق کند.
فیلسوفان و منتقدان هنر را بازتعریف کردند و بوم سفید نقاشی به صحنهای تبدیل شد که هنرمند میتوانست آزادانه و فارغ از سنتهای محدودکننده پیشین، افکار و احساساتش را به نمایش بگذارد.
از آن پس بسیاری از هنرمندان برای اینکه واکنشهای احساسی قوی را در مخاطبانشان برانگیزند، تصاویری زشت یا واقعیتهای تلخ زمان خود مانند مرگ و بیماری را ترسیم میکردند.
اکنون و بعد از گذشت سالها از این انقلاب هنری، دیگر هنر فقط در خدمت ارائه زیباییها نیست. هنرمند نمیتواند به کشیدن مناظر طبیعی زیبا و گلها و پرندگان مشغول باشد در حالی که در اطرافش جنگی بر پاست. او نمیتواند در جامعهای که مردمش با فقر و گرسنگی دست و پنجه نرم میکنند فقط به فکر آفرینش زیبایی باشد. تابلو «سیب زمینی خورها» اثر معروف ونسان ونگوگ ـ نقاش مشهور هلندی ـ اثری است که با زشتی خود زیبایی میآفریند. افراد درون نقاشی ون گوگ زیبا نیستند، اما انعکاس واقعیت تلخ در این تابلو نقاشی، اثری زیبا و ماندگار از آن ساخته است.
منبع: ایسنا
نقاشی ۵۳ ساله دیوید هاکنی ۲۳ میلیون دلار چکش خورد
- آبان 01, 1401

هنرمند و نقاش نامدار انگلیسی چشمانداز برآمدن آفتاب در افق دریای مدیترانه را سال ۱۹۶۹ آفریده بود و این تابلو بیش از سه دهه در اختیار یک مجموعهدار خصوصی بود. در شرایطی که گمان میرفت «صبح زود، سنت-ماکسیم» با رقم هشت تا ۱۱ میلیون دلار چکش بخورد اما یک خریدار ناشناس در حراجی کریستیز لندن پس از شش دقیقه رقابت آن را با ۲۳ میلیون دلار به گنجینه خود افزود.
با وجود فروخته شدن «صبح زود، سنت-ماکسیم» به سه برابر برآورد ابتدایی اما این تابلو ۵۳ ساله با فاصلهای زیاد پایینتر از رکورد ۹۰ میلیون دلاری هاکنی ایستاده است. نقاشی «پرتره یک هنرمند» نقاشی ۸۵ ساله انگلیسی سال ۲۰۱۸ به بهای ۹۰ میلیون دلار چکش خورد و همان زمان دیوید هاکنی گرانترین هنرمند زنده جهان لقب گرفت.
این نقاش و عکاس سرشناس «صبح زود، سنت-ماکسیم» را از روی تصویری کشید که خودش از چشمانداز برآمدن آفتاب روی دریای مدیترانه گرفته بود. هاکنی آن زمان در خانه دوست فیلمسازش تونی ریچاردسن اقامت داشت و این منظره رویایی را هر روز از پنجرههای آن خانه میدید.
کارشناسان میگویند نورها و رنگهای جادویی موجود در «صبح زود، سنت-ماکسیم» هاکنی همان است که آنری ماتیس و پابلو پیکاسو هم دلباختهشان بودند. هاکنی در سالهای اخیر به کشیدن نقاشی با دستگاه آیپد روی آورده و از دوران تجربه کردن با فکس و فتوکپی و پولاروید گذشته است.
آیا عربستان درحال ساخت گالری اختصاصی برای گرانترین تابلوی جهان است؟
- آبان 01, 1401

این تابلو در سال ۲۰۱۷ به قیمت ۴۵۰ میلیون دلار در حراج کریستیر نیویورک خریداری شد و لقب گرانترین اثر هنری دنیا که در یک حراجی فروخته شده را از ان خود کرد. سالواتور موندی از ان زمان تا کنون دیده نشد و اطلاعاتی در خصوص محل نگهداری ان در دست نیست.
حالا مارتین کِمپ مورخ هنری بریتانیایی در جشنواره ادبی چلتنهام اعلام کرده که احتمالا به زودی اطلاعات بیشتری را درباره این اثر هنری ارائه خواهد کرد.
«کمپ» گفته چندی پیش از طرف «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان سعودی به این کشور دعوت شده تا این تابلو را بررسی کند. او اضافه کرده محمد بن سلمان قصد دارد ساختمانی را به عنوان گالری هنری بنا کند و گرانترین تابلو نقاشی جهان را در آن به نمایش بگذارد. ساخت این گالری احتمالا تا ۲۰۲۴ به پایان میرسد.
این تابلو در سال ۲۰۱۷ توسط «بدر بن عبدالله» که احتمالا نماینده «بن سلمان» بود، خریداری شد.
مارتین کمپ مورخ هنری و استاد دانشگاه ممتاز بازنشسته در رشته تاریخ هنر دانشگاه آکسفورد در نسبت دادن تابلوی سالواتور به داوینچی نقشی پر رنگ داشت.
این اثر هنری در سال ۲۰۱۵ به قیمت ۱,۱۷۵ دلار به دلالان هنری نیو اورلینز فروخته شد و بعد در سال ۲۰۱۷ و در جریان فروش به نمایش درامد.
از آن زمان تاکنون گزارشهای تایید نشدهای از حضور این نقاشی در انباری واقع در سوئیس و کشتی شخصی «محمد بن سلمان» خبر دادهاند.
پرتره مسیح (ع) اثر «داوینچی» که از آن به عنوان «نسخه مردانه مونالیزا» هم یاد میشود، مسیح (ع) را درحالی به تصویر میکشد که دست راستش را برای مناجات بلند کرده است و یک گوی شفاف در دست چپش قرار دارد.
این نقاشی در سال ۲۰۰۵ در گالری «سن چارلز» در نیو اورلینز واقع در ایالات متحده ارائه شده بود. با توجه به اینکه نسخههای متعددی از تصویر این نقاشی وجود دارد، بسیاری از کارشناسان هنری گمان میکردند این نقاشی نسخه تقلبی تابلو اصلی باشد.
این نقاشی در نمایشگاههای هنری بزرگی از جمله نمایشگاه سال ۲۰۱۱ آثار «داوینچی» در «گالری ملی لندن» به نمایش گذاشته شد.
با این حال هنوز مورخان هنری درباره اصالت این نقاشی همنظر نیستند. برخی معتقدند «داوینچی» فقط در خلق بخشهایی از این نقاشی نقش داشته است و اصالت آن به طور کلی قابل تایید نیست.
فعالان محیط زیست روی افتابگردانهای ونگوگ سوپ گوجهفرنگی ریختند
- مهر 26, 1401

بنابر اطلاعاتی که پلیس منتشر کرده این تابلوی ارزشمند به جز صدمه جزیی بر قسمتهایی از قابش اسیبی ندیدهاست، چرا که شیشهای برای محافظت روی ان قرار داشتهاست. معترضان قصد داشتند با این حرکت بگویند که استفاده بیش از حد نفت کره زمین را نابود خواهد گرد.
این دونفر جزو گروه فعالان محیط زیست با عنوان «استفاده از نفت را متوقف کنید» هستند که پیش از این در موزههای دیگری هم دستانشان را به شاهکارهای ارزشمند چسباندهاند.
گروه استفاده از نفت را متوقف کنید در توییتر نوشت: «چرا از این نقاشیها محافظت میکنیم در حالی که میلیونها جان که در اثر فروپاشی اقلیم و اجتماع، قربانی خواهند شد برایمان بیاهمیت است؟
وقتی با فروپاشی جامعه مدنی روبهرو هستیم هنر چه فایدهای دارد؟ نهادهای هنری، هنرمندان و حامیان هنر اگر میخواهند در دنیایی زندگی کنند که هنر برای همگان ارزشمند است، باید در مقاومت مدنی شرکت کنند.»
فروش برگهای از شاهنامهی شاه طهماسب به قیمت ۷ میلیون دلار
- شهریور 27, 1401

پیشبینی میشود در فروش«دوسالانه هنرهای جهان اسلام و هند» حراج ساتبیز لندن، یک صفحهی دو رو از شاهنامهی مصور شاه طهماسب تا قیمت ۷ میلیون دلار به فروش برسد.
این برگه از شاهنامهی مصور شاه طهماسب (۳۵-۱۵۲۵)، منسوب به میرزا علی، صحنهی تیمار کردن رخش توسط رستم را به تصویر میکشد. شاهنامهی شاه طهماسب یکی از ارزشمندترین نسخ خطی شاهنامه است که به دستور شاه اسماعیل صفوی تهیه شد و در زمان پسر او، طهماسب کار آن پایان یافت. مالکیت این کتاب پس از شاه طهماسب به سلطان سلیم دوم، امپراطور عثمانی رسید و پس از آن به خانوادهی روچیلد منتقل شد.
بندیکت کارتر، رئیس هنر اسلامی و هندی ساتبیز دربارهی این اثر گفت: کیفیت این اثر مانند یک جواهر است بهخصوص در به تصویر کشیدن لباس گلدوزیشدهی رستم و جزئیات اسبش.
به گفتهی کارتر رکورد یک نسخهی خطی در این دسته، متعلق به یک برگه از همین نسخه در سال ۲۰۱۱ حراج ساتبیز است که به قیمت ۸.۵ میلیون دلار به فروش رسید و این دومین باری است که برگ دیگری از این نسخه به بازار عرضه میشود.
او افزود کتابشناس آرتور اِی. هاتون جونیور، نخستین مجموعهدار مدرن غربی بود که نسخهی کامل شاهنامهی شاه طهماسب را در اختیار داشت.
در سال ۱۹۷۱، ۷۶ برگه از این نسخه به موزه متروپولیتن رفت و برگههایی دیگر به طور همزمان در موزه هنر اسلامی برلین، موزه هنر کانتی لس آنجلس و جاهای دیگر نگهداری میشود.
در بیانیهی خانه حراج ساتبیز آمده است: «هیچ اثر هنری ایرانی، به جز معماری، چنین هزینهی هنگفتی را به همراه نداشته یا به این اندازه وقت هنرمندان را نگرفته است. این شبیه کمدی الهی دانته است.»
این صفحه از شاهنامه به همراه قرانهای خطی یا مطلا، جواهرات ارزشمند و خنجر شیشهای در یک نمایش عمومی در شهر نیویورک تا ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ ارائه خواهد شد، سپس در دبی به نمایش گذاشته میشود و در نهایت در لندن به فروش میرسد.
منبع: artnet
ملکه و پدینگتون (تصویر فانتزی بریتانیا)
- شهریور 24, 1401

گویی یک سنت عامیانه خود به خودی به طور ناگهانی شکوفا شده است که در آن الیزابت دوم و خرس سخنگو از نظر کیهانی با هم متحد می شوند.
روز گذشته، خبری منتشر شد مبنی بر اینکه پارک های سلطنتی لندن از مردم می خواهند که ساندویچ های مارمالاد را به عنوان ادای احترام به ملکه فقید الیزابت دوم ترک نکنند. باید اعتراف کنم که این یکی را ندیدم که بیاید. از منظر انسان شناسی، ذهن بریتانیایی چیز شگفت انگیزی است.
این اعلامیه بسیار خوشایند بیان شده بود – به عنوان این پیشنهاد که در حالی که گذاشتن گل هنوز مناسب است، شاید تعداد زیادی ساندویچ مارمالاد در اطراف سنت جیمز انباشته شده باشد. اما ذهنم نمیتوانست به آن همه نان و پرتقال نگهداشتهشده، که در مرکز لندن، خیس و گندیده زیر باران رها شده بود، نپردازد. کوهی بزرگ از ساندویچهای مارمالاد، یک التماس بزرگ «بیا و مرا بیاور» به موشهای بسیار شهر: جوندگان بزرگی که بدون ترس کیسههای پلاستیکی شفاف را میشکنند که روی آنها نوشته شده است «برای بعد»، در حالی که سلطنتطلبان شوکهشده کشور تلاش میکنند شجاعت به دست آورند. از طریق آنها برای فرصت غم و اندوه مبارزه کنید.
این یک جنبه قابل توجه از تماشای مرگ ملکه بوده است – به نظر می رسد چقدر او در تصورات عمومی با خرس پدینگتون مرتبط است (ساندویچ های مارمالادی که در کنار عروسک های اسباب بازی پدینگتون رها شده اند، زیرا آنها اسنک مورد علاقه شخصیت کودکان دوست داشتنی هستند). به محض اینکه شایعات مرگ ملکه در نهایت تایید نشد، تصویری در فیس بوک از پادشاه فقید پخش شد و یکی از کورگی های او که دست پدینگتون را گرفته بود، به سمت غروب خورشید هدایت می شد با این عنوان: «کارم تمام شد». وظایف من پدینگتون، لطفا مرا پیش شوهرم ببرید. دیشب دیدم که یک نفر قبلاً نسخه ای از آن را به عنوان خالکوبی گرفته است، با شرح زیر: “خوب شد، چای؟”. گویی برخی از سنتهای عامیانه خودجوش ناگهان شکوفا شده است که در آن ملکه و پدینگتون از نظر کیهانی با هم متحد میشوند – گویی مدتهاست که در عرف مردم ما گفته شده بود که او محافظ و راهنمای معنوی اوست.
اما در واقع، ارتباط ملکه و پدینگتون چیزی نسبتاً جدید است. فوری ترین دلیلی که به نظر می رسد مردم آن را ساخته اند این است که سال گذشته یک طرح تلویزیونی برای جشن پلاتینیوم ملکه منتشر شد.، که در آن او در حال گرفتن چای با پدینگتون به تصویر کشیده شده است. خرس CGI با صدای بن ویشاو قبل از اینکه اعلیحضرت یک ساندویچ مارمالاد از کلاهش تقدیم کند، به طرز نامناسبی از قابلمه نوشید. سپس مشخص شد که او یکی را در کیف دستی خود دارد. ملکه و پدینگتون بنا به دلایلی شروع به زدن ضرب آهنگ «We Will Rock You» روی فنجانهای چای خود کردند و سپس او از او برای سالها خدمت به ملت تشکر کرد. حال و هوای کلی آن کمی عجیب و تقریباً شبیه رویا بود، بهطور خاص ملکه خطوط خود را طوری بیان میکرد که انگار توسط دیوید لینچ کارگردانی میشد (انصافاً او (الف) یک بازیگر نبود، (ب) خوب بود. دهه 90 او، (ج) مجبور بود وانمود کند خرسی که احتمالاً قبلاً هرگز نامش را نشنیده بود با او در اتاق است.
به نظر می رسید مردم واقعاً دیوانه شده اند. به طور رسمی، این طرح منعکس کننده طرح قبلی بود که برای مراسم افتتاحیه المپیک 2012 تهیه شده بود، که در آن ملکه با جیمز باند ملاقات کرد . ملکه در آن فضائل مشابهی را به نمایش گذاشت: واضحتر از همه این که «دارای حس شوخ طبعی» – که به نظر میرسد شرایط اصلی برای کسی باشد که بریتانیا مایل است به سرمایهگذاری ارثی حاکمیتی در او ادامه دهد (با آن چارلز موفق باشید. ). اما خبر درگذشت او به طور ناگهانی موج بزرگی از طرفداران را به وجود نیاورد که در آن ملکه در زندگی پس از مرگ توسط باند مورد استقبال قرار می گیرد. در آن زمان، گفته می شد که بینندگان “متحیر” هستنداز طرح پدینگتون، با کاربران رسانههای اجتماعی که در مورد چیزهایی به این شکل اظهار نظر میکنند که این تنها چیزی است که باید در مورد معنای انگلیسی بودن بدانید. مایکل کریک ، مجری برنامه، پیشنهاد کرده است که ملکه برای اجرای خود اسکار پس از مرگ دریافت کند.
مردم اینجا چه می دیدند؟ فکر نمیکنم همه اینها در خود طرح وجود داشته باشد. برای درک اینکه چرا طرح پدینگتون اینقدر تخیل بریتانیایی (یا شاید بهتر است: سلطنت طلبان بریتانیایی ) را به خود جلب کرده است، باید چیزی در مورد فیلم های پدینگتون درک کرد . (فیلم هایی که بی بی سی اخیراً اعلام کرده در ایام سوگواری ملی پخش خواهد شد).
فیلمهای پدینگتون ، که ویشاو را به عنوان صدای خرس CGI (اتفاقاً صداپیشه دوبله اوکراینی کسی نیست جز ولودیمیر زلنسکی) به تصویر کشیدهاند، مورد تحسین گسترده قرار گرفتهاند. در واقع: لحظهای بود که Paddington 2 (2017) برای مدت کوتاهی بهترین فیلم را در Rotten Tomatoes دریافت کرد و از Citizen Kane پیشی گرفت (از آن زمان پس از کشف یک نقد منفی، امتیاز عالی خود را از دست داده است ). در حالی که مضحک خواهد بود که فرض کنیم Paddington 2در واقع بهترین فیلمی بودند که تا به حال ساخته شده بود (حدود 20 دقیقه برای یک فیلم کودکانه طولانی است؛ بازی های انسانی اغلب از همان مشکلی که ملکه با آن روبرو بود رنج می برند: خرس واقعاً در اتاق نبود)، مطمئناً به راحتی می توان فهمید که چرا تنها یک بررسی منفی دریافت کرده است. فیلم شیرین، بازیگوش و مبتکرانه است: برای مثال یک صحنه واقعا عالی وجود دارد که در آن پدینگتون در حال تصور اینکه چگونه خاله لوسی خود را در لندن در صفحات یک کتاب پاپ آپ هدایت می کند، دیده می شود. این یک جور جادویی است – اگرچه وقتی آن را با پسر سه سالهام تماشا کردم، او واقعاً فقط به این یک صحنه علاقه داشت که در آن پدینگتون با در دست گرفتن یک قو بر فراز یک کانال پرواز میکند (برای بقیه فیلم، او این کار را نمیکند. در مورد این احتمال که “غزال”، همانطور که او از قو نامیده بود، در شرف ظهور مجدد است) را ببندید.
اما چیزی که حداقل برای من در مورد فیلم های پدینگتون قابل توجه است، شیوه ای است که لندن در آنها به تصویر کشیده شده است. پدینگتون در چیزی اتفاق می افتد که به نوعی امروزی است – اما نه کاملاً امروزی. او در نسخهای از بریتانیا زندگی میکند که در آن، مانند هیپهاپ، و اینترنت وجود دارد – اما هنوز هم سفر با قطار بخار رایج است و هیچکس واقعاً با گوشیهای هوشمند اذیت نمیشود.
پدینگتون (با خانواده فرزندخواندهاش، براونها) در منطقهای مضحک و زیبا در غرب لندن، در یک هلال پلکانی گرجستانی زندگی میکند: جایی که در دنیای واقعی، دیگر زندگی وجود ندارد، زیرا هر کسی که ممکن است بخواهد زندگی در آنجا قیمت گذاری شده است. جایی که «ساکنان»، مثلاً خودشان، چندین میلیون را برای یک آپارتمان یک تخته خرج کرده اند که گهگاه می توانند از آن استفاده کنند، وقتی در نیویورک یا دبی نیستند. و با این حال در پدینگتوندر جهان، یک جامعه واقعی و پر جنب و جوش وجود دارد: همه همسایه های خود را می شناسند، یک دکه روزنامه وجود دارد که صاحبش یک طوطی دارد، یک بازار شلوغ، و بسیاری از مغازه های مستقل وجود دارد (البته پادینگتون از “تاریک ترین پرو” آمده است. – از این رو گاهی اوقات طرفداران فیلم از آن به عنوان «مهاجر» یا حتی «پناهنده» یاد می کنند). در یک نقطه، فکر کردم که یک لوگوی Brewdog را دیدم، و فکر کردم: خوب، حدس میزنم که یک جورهایی منطقی است که Brewdog در دنیای Paddington وجود دارد. اما اگر واقعاً بروداگ در دنیای پدینگتون وجود داشت، هیچکس هرگز به آنجا نمیرفت: همه آنها در یک میخانه کوچک گوشهای با تزئینات عجیب و غریب مینوشیدند، جایی که سگی پیر سرگردان است، و پنیر میفروشند. -رولت های پیاز پیچیده شده در سلفون، و جایی که صاحبخانه نام همه را می داند.
به طور خلاصه: من فکر میکنم بسیاری از جذابیتهای فیلمهای پدینگتون این است که آنها در نوعی نسخه فانتزی از بریتانیا واقع شدهاند – بریتانیایی که در آن، فکر میکنم میتوانیم بگوییم، سرمایهداری به اندازهای که میکند خود را با قدرت تحمیل نمیکند. در واقعیت. بریتانیایی که در آن اجازه داریم چیزهای خوبی داشته باشیم. که در آن به مردم این امکان داده می شود که زندگی کنند نه با واقعیت مادی، بلکه بر اساس عجیب و غریب بودن شخصی. و این فانتزی، البته، به سختی به خود فیلمهای پدینگتون محدود یا ابداع شده است. این ایده از بریتانیا، این ایده که بریتانیا و در واقع شاید بهویژه لندن به نوعی مسحور شده است، مملو از شگفتی و امکان، ایدهای است که مدتهاست قدرتی قدرتمند بر تخیل ملی اعمال کرده است: از مری پاپینز در همه جا یافت میشود.به چادر بزرگ بریتانیایی بیک آف به لیبرتینز.
و واقعاً فکر می کنم به همین دلیل است که مردم انبوهی از ساندویچ های مارمالاد را برای ادای احترام به ملکه ترک می کنند. طرح ملکه-پدینگتون تخیل مردم را به خود جلب کرد زیرا مردم این کشور هم می خواهند به تصویر تخیلی پدینگتون از بریتانیا باور داشته باشند و هم اینکه ملکه فقید به نوعی به آنجا تعلق داشت. البته آنها متوجه می شوند که کشور واقعاً اینگونه نیست: این واقعاً در بیشتر موارد ممکن است غیرقابل نجات باشد. آنها متوجه می شوند که واقعیت مرگ ملکه بسته شدن بانک های مواد غذایی، لغو عملیات NHS و حذف عجولانه پست های رسانه های اجتماعی است که توضیح می دهد همه در هاینز بینز بسیار محترم و غمگین هستند (پس لطفاً به عشق خدا به خرید لوبیا ادامه دهید. ). اما آنها میخواهند که کشور سابقاً مانند آنچه در پدینگتون به نظر میرسد، باشدفیلم های. و ملکه – آنها معتقد بودند – مجرای آن نسخه فانتزی از ملت و گذشته بود.
منبع و نویسنده : تام وایمن 15 سپتامبر 2022 artreview.com
نشست تخصصی نمایشگاه مینیمالیسم و کانسپچوال آرت
- شهریور 17, 1401

این نشست تخصصی با عنوان «تاریخ و بدون تاریخ – از مینیمالیسم و کانسپچوال آرت چه مانده است؟» در روز چهارشنبه، ۱۶ شهریور با حضور بهرنگ صمدزادگان، کیوریتور و محمد پرویزی، نویسنده و کارگردان در سالن اجتماعات موزه هنرهای معاصر تهران برگزار میشود.
نمایشگاه مینیمالیسم(کمینهگرایی) و کانسپچوال آرت (هنر مفهومی) با ارایٔه بیش از ۱۳۰ اثر از ۳۴ هنرمند از ۳۱ خرداد ماه در موزه هنرهای معاصر تهران افتتاح شد و تا ۲۷ شهریور ماه ادامه دارد.
در نمایشگاه مینیمالیسم و کانسپچوال آرت از آثار گنجینهی موزه هنرهای معاصر تهران ۳۸ اثر از هنرمندانی از جمله، سل له ویت،اد راشا، شوساکو آراکاورا، دانلد جاد، رابرت موریس، پیتر استرویکن، کیت سونیر، دیتر روث، بورلی پپر، برای اولین بار به نمایش گذاشته شده است.
ساعت برگزاری نشست: ۱۶ تا ۱۸
مکان برگزاری نشست: موزه هنرهای معاصر تهران
تابلوی پیکاسو را قاچاقچیان مواد مخدر به عراق بردند
- شهریور 13, 1401

آلستون سرپرست هیئت مدیره موزه هنرهای زیبای ویرجینیا شد
به نقل از سیانان، طبق تحقیقات پلیس، تابلوی پیکاسو را قاچاقچیان مواد مخدر به عراق برده بودند.
این تابلوی نقاشی از پیکاسو در جریان عملیات کشف و ضبط مواد مخدر از سوی پلیس در استان دیالە پیدا شد. سندیکای هنرمندان دیالە اعلام کردە تابلو از طریق کویت بە عراق توسط قاچاقچیان مواد مخدر وارد شدە.
قیمت این تابلو ٣٠٠ میلیون دلار برآورد شدە و قرار است پلیس جزئیات بیشتری ارائە دهد.
- مرداد 27, 1401

Lynette L. Allston به عنوان رئیس هیئت مدیره موزه هنرهای زیبای ویرجینیا منصوب شده است. آلستون با تصدی این سمت، اولین رئیس هیئت مدیره بومیان آمریکا در یک موزه بزرگ ایالات متحده خواهد بود.
آلستون از سال 2017 عضو هیئت مدیره موزه بوده است. کار او شامل کمک به تهیه پیش نویس بیانیه تصدیق زمین VMFA است که سال گذشته منتشر شد، که حضور بومیان را در قلمرویی که اکنون موزه در آن نصب شده است، و مشترک المنافع ویرجینیا به عنوان یکی از نقاط اولیه تماس بین مردم بومی به رسمیت می شناسد. و مهاجران اروپایی
الکس نیرگس، مدیر و مدیر اجرایی موزه، گفت: «لینت از طریق تحسینهای فراوانش در جامعه بومی آمریکای متنوع ویرجینیا، نه تنها یک رهبر بزرگ خواهد بود، بلکه به موزه هنرهای زیبای ویرجینیا کمک خواهد کرد که موزهای است که همه بازدیدکنندگان را در بر میگیرد. بیانیه.
آلستون در حال حاضر به عنوان رئیس شورای قبیله سرخپوستان Nottoway ویرجینیا خدمت می کند و سمت رئیس هیئت مدیره موزه رالز هنرهای کورتلند ویرجینیا را دارد.
مینی مالیسم و کانسپچوال آرت
- مرداد 25, 1401

مینیمالیسم(کمینهگرایی) و کانسپچوالآرت (هنرمفهومی) با ارائه بیش از ۱۲۰ اثر از ۳۴ هنرمند ساعت ۱۷ سهشنبه ۳۱خردادماه افتتاح میشود و از روز اول تیر تا ۲۷ شهریورماه، در معرض دید علاقمندان خواهد بود.
نمایشگاه مینیمالیسم و کانسپچوال آرت، با هدف نمایش بخشی از گنجینه ارزشمند موزه هنرهای معاصر تهران به ارائه آثاری میپردازد که متعلق به دوران آغاز تا اوج این دو جریان در دهههای میانی قرن بیستم هستند.
همچنین آثاری از هنرمندانی از مکاتب دیگر که بر شکل گیری هنر کانسپچوال تاثیر داشته یا از آن تاثیر گرفتهاند در این نمایشگاه حاضر هستند.
هدف این نمایشگاه پیروی از تقسیم بندیهای مرسوم نیست بلکه قصد دارد با بازخوانی دو مفهوم جریانساز در میانه قرن بیستم به تحلیلی از محتوای فکری و تاثیرات و میراث این دو جریان دست یابد.
هنر مینیمال ملاحظات زیبایی شناسی و تکنیکی هنر مدرن در تولید نقاشی و مجسمه را کنار گذاشت و بجای آن به فرایند تولید اثر با روشهای صنعتی، تقلیل دادن فرم و شکل زیباشناسانه اثر، و اهمیت بخشیدن به فضا و فرایند پرداخت.
هنر کانسپچوال در آغاز بطور کلی اهمیت اثر هنری در قالب شیئ را به چالش کشید و ایده را اصل ارجح در تولید هنر شمرد.
اولویت بخشیدن به ایده بجای زیباییشناسی مدرنیستی هنرمندان کانسپچوال را به سمت استفاده از روشها و موادی سوق داد که سابقه و دلالت زیبایی شناسانه نداشتند.
هنر کانسپچوال ریشه در تفکرات دادا و مارسل دوشان دارد. به همان نسبت تاثیرات آن بر هنرمندان نئودادا و پاپ و سایر جریانات هنری بعد از آن قابل ملاحظه است.
در نمایشگاه مینیمالیسم و هنرمفهومی آثار هنرمندانی ازجمله، سللهویت، جوزف کاسوت، جان بالدساری، اد راشا، یان دیبتس، دنیس اُپنهایم، برنار وُنه، شوساکو آراکاورا، مارسل دوشان، گیلبرت و جرج، دانلد جاد، رابرت اسمیتسون، میکله زازا، برند و هیلا بکر، گرفان الک، ژاکلین وینزور، تری اتکینسون و مایکل بالدوین، بورلی پپر، پیتر استرویکن، من ری، میشل آنجلو پیستولتو، رابرت موریس، مارسل بروتهرس، میشل استوارت، راجر ولش، دن فلاوین، کیت سونیر، اد راینهارد، اگنس مارتین، دیتر روث، کریستو و ژان کلود، فرانک استلا، گوردون ماتاکلارک، دنیل اسپوئری، به نمایش گذاشته میشود.
نگهبانان شب!/ رازها و ابهامات "گشت شبانه" مشهورترین اثر رامبراند
- مرداد 23, 1401

در سال ۱۸۰۷ ناپلئون که عزم تسخیر جهان را داشت، چارلز چهارم پادشاه اسپانیا را برای فتح پرتقال به اتحاد فراخواند.
نیروهای او اندکی بعد بهسوی اسپانیا سرازیر شدند، اما خیلی زود نیت واقعی وی مشخص شد؛
اتحاد یک نیرنگ بود، باهدف اشغال اسپانیا و ناپلئون برادرش جوزف را به پادشاهی اسپانیا گمارد.
در دوم ماه مه ۱۸۰۸ هزاران اسپانیایی در مادرید قیام کردند، لیکن روز بعد بسیاری از آنها محاصره و قتلعام شدند.
فرانچسکو گویا باوجود علاقمندی به انقلاب فرانسه، ۴ تابلو از صحنههای قیام و کشتار مردم نقاشی کرد که دوتای آنها بهشکل مرموزی مفقود شدهاند.
دوم و سوم ماه مه ۱۸۰۸ عناوین دو تابلوی دیگر هستند که شورش مردم خشمگین و انتقام خونین اشغالگران را به تصویر کشیدهاند.
دو اثر ۲۶۸در۳۴۷ سانتیمتری، همچون روزنگار حوادث، مقاومت مردم اسپانیا و خشونت بیرحمانه سربازان فرانسوی را با تاکیدبر فاجعه انسانی بدون پافشاریبر آرمانگرایی و میهن پرستی، نشان میدهند.
سوم ماه مه که اکنون در موزه پرادا مادرید نگهداری میشود، یکی از آیکونیکترین آثار ضدخشونت تاریخ هنر است که بارها توسط هنرمندان مهمی بازآفرینی شده؛
از جمله اعدام امپراتور ماکسیمیلیان (۱۸۶۹) اثر ادوار مانه و قتل عام در کره (۱۹۵۱) اثر پابلو پیکاسو که هردو ارجاع مستقیمی به اثر گویا هستند.
سوم ماه مه ۱۸۰۸ در ارائه تصویری تکاندهنده آشکارا از شمایلنگاری مسیحی وام میگیرد.
شخصیت محوری مرد بینوایی است ترسیده و اندوهگین که در جامهای سفید زانو زده، دستانش را به نشانه مقاومت، یا شاید سرکشی باز کرده و در این ژست مسیح مصلوب را تداعی میکند.
کف دست راست او زخمی است که علامت مشخصه مسیح هنگام مصلوب شدن بود.
اما چهرهاش عاری از سیمای معنوی و شمایلنگاری یک قهرمان است؛ نگاهی به آسمان برای نجات ندارد و برعکس با رخساری مایوس تنها یکی از انبوه قربانیان خشونت است.
او هیچ پیامی در مورد حماسه مبارزه و فضیلت انقلابی را فریاد نمیکند.
در برابرش صف منظم سربازان اسلحهها را نشانه گرفتهاند.
آنها با چهره ناپیدا، بدون احساس، در وضعیتی تهاجمی با ردیف منظم پاها و کلاهها نقاشی شدهاند.
این رویارویی با کنتراست نظم و بینظمی؛ سربازهای ایستاده و مردان فروافتاده، اجساد خونین و تفنگهای فولادین، تشدید میشود.
در بین آنها فانوس مکعبی روی زمین تنها منبع نوری است که مرد سفیدپوش را مشابه یک قدیس نورانی ساخته.
پسزمینه عمیق صحنه با آسمان تاریک، حکایت شبی سیاه است که شفق را نخواهد دید. جمعیتی در دوردست، تماشاگران این صحنه فجیع و یا شاید قربانیان بعدی آن هستند.
مشخص نیست نقاش شخصاً شاهد چنین صحنهای بوده یا نه، اما واضح است تاثیرگزاری احساسی برایش اهمیت بیشتری نسبت به ملاحظات زیباییشناختی و صحنهپردازی تئاتری داشته است.
ضربهقلمها در خدمت نمایش کشتار مکانیکی است و رنگها محدود بهفامهای سیاه و قهوهای؛ تنها لکه خون در این شب ظلمانی میدرخشد.
اجساد خونین، چنان متلاشی شدهاند که جایی برای حماسه و امر متعالی باقی نگذاشتهاند.
نقاش بجای تقدیس آنها برپوچی و بیمعنایی خشونت تاکید و اثرش را به تصویری گروتسکگونه از جنگ تبدیل میکند.
”سوم ماه می” اثری انقلابی به تمام معناست؛ هم از حیث سبک و ساختار و هم از حیث موضوع و بیان.
شکوه و مرگ ضدقهرمان!/ تصویر جنگ و قیام در نقاشی رومانتیک اروپایی
- مرداد 23, 1401

تفنگداران با لباسها و ژستهای متنوع در ترکیبی پویا، کاملاً متفاوت با تصاویر معمول نظامیها که همیشه در آرایشی رسمی و منظم صف میکشند،
جلوی دروازه ایستاده و تفنگهای خود را آماده میکنند تا گسیل شوند.
آنها در سایز واقعی تصویر شده و در صحنهای شلوغ، آکنده از اغتشاش، فضایی پرانرژی را پدید آوردهاند.
رامبراند با جزئیات دقیق به هویت فیگورها اشاره میکند و بدینمنظور تمامی صورتها را روشن و تقریباً همهجای دیگر، بهویژه پسزمینه نقاشی، را در تاریکی فرو برده است.
لذا نقاشی حاوی لکههای روشن چهرهها و حفرههای سیاه در بین آنهاست.
این تعارض مانع از تمرکز بیننده روی کلیت اثر میشود، چون نگاه را بیوقفه در سراسر تابلو به گردش درمیآورد.
نقاشی نمونهای عالی است از نورپردازی دراماتیک با کنتراست شدید سایه روشنها و سیطره تاریکی بر کل فضای تصویر که با نام هنرمند شهرت یافته است.
دو شخصیت اصلی در پیشگامی گروه زیر نور شدید از دیگران متمایز شدهاند.
سایر چهرهها اغلب در تاریکی بوده و تنها صورتشان قابل تشخیص است. غیرمتعارفترین فیگور، زن جوانی است که در سمت چپ زیر نور شدید پشت تفنگداری قرمزپوش از دل تاریکی پدیدار میشود.
او با گیسوان بلوند در لباس طلایی خیالانگیز همچون پری، سراسیمه لابلای مردان در گریز است، درحالیکه مرغی سفید و واژگون را به استعاره شکست دشمن در دست دارد.
تابلو در سال ۱۷۱۵ به تالار شهر آمستردام منتقل و برای قرار گرفتن بین دو ستون قدری از حاشیه چهار طرف آن بریده شد.
در نتیجه دو فیگور در سمت چپ، اندکی از طاق در بالا و بخشی از فضای خالی در پائین حذف شد و فیگور کاپیتان و دستیارش به مرکز نقاشی آمدند.
آنها در نسخه اصلی درحال قدم زدن از راست به فضای خالی سمت چپ بودند و با کاهش این فضا، از پویایی صحنه بهویژه در حرکت سربازان کاسته شد.
یک نسخه کپی اثر متعلق به قرن ۱۷ که در نشنال گالری لندن نگهداری میشود، ترکیب اولیه را نشان میدهد.
در ۲۰۲۱ قسمتهای بریده برمبنای آن نسخه و با استفاده از الگوریتم هوش مصنوعی با رنگها و ضربهقلمهایی همسان با سراسر اثر نقاشی شد.
بدینسان بخشهای بازسازی شده به اثر اصلی الحاق یافت و بازآفرینی کامل اثر برای مدت سه ماه در معرض نمایش عمومی قرار گرفت.
”گشت شبانه” بهخاطر شهرت و جلوه آیکونیک، بارها هدف تهاجم خرابکارانه قرار گرفته؛ از جمله در ۱۹۷۵ که معلمی بیکار شده با کارد آشپزخانه به تابلو حمله و شیارهایی زیگزاگی روی آن ایجاد کرد که بعداً تاحدی مرمت شدند.
در ۱۹۹۰ فرد دیگری که اختلالات روانی داشت با اسید به تابلو حمله کرد.
اثر اکنون در موزه ملی رکس آمستردام نگهداری میشود و همه روزه هزاران نفر از آن بازدید میکنند.
این درحالی است که اجرای خیره کننده رنگو نور اثر را در جایگاهی قرار میدهد که گفته میشود پس از مونالیزا، شام آخر و مدرسه آتن، چهارمین نقاشی مشهور جهان است.
عصر طلایی سرخوشی!/ جنبش امپرسیونیسم سرآغاز تجزیه نقاشی به انبوه لکههای آشکار و برجسته در رنگهای درخشان
- مرداد 23, 1401

چند حقیقت درباره «نیلوفرهای آبی» کلود مونه
آگوست رنوار به نقاشی از صحنههای دلپذیر شهرت دارد، اما این اثر که یکی از شادترین کارهای اوست، بیشتر به بازنمایی یک عکس فوری از زندگی واقعی شباهت دارد؛ با ضربهقلمهای سریع و روان و بازی تماشایی نور و سایه که در همهجا سوسو میزند. نگاه بیننده بیوقفه روی دریای لکههای خروشان و سطوح رنگارنگ سیر میکند، اما قادر نیست روی چهرههای تار و مبهم متوقف و به احساس فردی آنها نفوذ کند. تلألو ضربهقلمها، باعث تحرک بصری فیگورها و نوساناتی بیپایان در صحنهای پرطراوت شده است؛ کل نقاشی با نورهای موضعی و سایههایی که لکههای نور را تشدید میکنند، همچون رنگین کمان میدرخشد. استفاده از رنگهای متضاد در لکههایی کوچک برای خلق جلوهای زنده و پرانرژی، تکنیکی ابداعی است که رنوار در تجربه مشترک با کلود مونه بهکار بست. آن دو کشف کردند که سایهها، قهوهای یا سیاه نیستند، بلکه از نور و رنگ محیط و انعکاس اشیاء پیرامونی سرچشمه میگیرند. نتیجه این رهیافت، درخشش رنگها در لکهگذاریهایی ضخیم بود، همراه با طرد رنگ سیاه و محو خطوط کناره که شیوه امپرسیونیسم را پدیدار ساخت و حالا این اثر رنوار شاخصترین نماد آن بهشمار میرود.
چهرههای این صحنه اغلب دوستان هنرمند هستند که بعضاً در دیگر آثار وی نیز ظاهر شدهاند. همتایان امپرسیونیست او نظیر کلود مونه، کامیل پیسارو و ادگار دگا که در این زمان متاهل بودند، در جمع سرخوشان غایب هستند و درعوض نویسندگان و روشنفکرانی حاضرند که گفته میشد به نقاشی آکادمیک اعتقاد داشته و ضدامپرسیونیسم بودند؛ مردانی جوان در کنار دوشیزگان زیبا غرق در سرمستی و شعف، با چرخش اندام در محیطی پرجنب و جوش زیر پرتوهای نوری که از لابلای درختان جاری شدهاند تا احساسی بلاواسطه، آکنده از نشاط و پویایی را القاء کنند.
مدرنیسم رنوار خوشبینانه و کامجو بود، بدون تنش و بار اجتماعی. چهرههای امیدوار و بانشاط وی در نقطه مقابل فیگورهای مالیخولیایی در کارهای دگا و ونگوگ قرار میگیرند. او دنیای اتوپیایی خود را در سرور و هیجان جمعی در لحظهای اغواکننده، لیکن واقعی، سرشار از حرکت و نور تجسم میبخشید و این همان گوهر عصر طلایی است که از زندگی معاصر رخت بربسته. رنوار نسخه کوچکتری از این اثر در ابعاد ۷۸در۱۱۴ سانتیمتر را نیز در همان سال نقاشی کرد که مشخص نیست کدامیک اثر اولیه و اوریژینال بوده است. این نسخه در سال ۱۹۹۰ با قیمت ۷۸ میلیون دلار در حراج به فروش رسید که در آن زمان، در کنار تابلوی دکتر گاشه ونگوگ، رکوردگرانترین اثر هنری تاریخ را ثبت کرد. رقص در مولن دولا گالت که حالا مهمترین اثر رنوار شناخته میشود، تا سال ۱۹۸۶ در موزه لوور و از این زمان در موزه اُرسی پاریس نگهداری میشود.
- مرداد 23, 1401

هنگامی که کلود مونه در حال سفر با قطار بود زیبایی دهکده ژیورنی توجهش را به خود جلب کرد. این هنرمند در سال ۱۸۸۳ خانهای را در این دهکده اجاره و در سال ۱۸۹۰ خانهای در این منطقه خریداری کرد و باغ را به سلیقه خودش تزیین و انجا را تبدیل به فضایی مناسب نقاشی کرد. او میگفت در هیچ مهارتی به اندازه باغبانی و نقاشی خوب نیستم.
گفته میشود کلود مونه بذر نیلوفرهای ابی را از مصر و امریکای جنوبی وارد کرد و باعث خشم مقامات محلی شد. شورای شهر منطقه ژیورنی از مونه خواست تا نیلوفرهای ابی را پیش از اینکه اب منطقه را مسموم کند، از بین ببرد. اما مونه به این دستور توجهی نکرد و یکی از زیباترین باغهای جهان را بر جای گذاشت.
همسایگان مونه با نصب پل ژاپنی بر برکه مخالف بودند. این پل در ۱۷ نسخه از نقاشیهای نیلوفر ابی این هنرمند دیده میشود.
این تابلوها در زمان زندگی مونه مورد تحقیر منتقدان هنری قرار گرفت. انها این نقاشیها را اشفته خواندند و محصول مشکل بینایی کلود مونه دانستند!
تا ۲۰ سال پس از مرگ مونه این اثار نادیده گرفته شدند و
در دهه ۱۹۵۰ این اثار مورد توجه قرار گرفتند. در سال ۱۹۵۵، موزه هنرهای مدرن نیویورک تابلویی از مونه را خریداری کرد.
چند نسخه از تابلوهای نیلوفرهای ابی در پی اتشسوزی در موزه هنر مدرن نیویورک از بین رفتند. این موضوع قلب علاقمندان به هنر را جریحه دار کرد و نامههایی سرشار از همدردی به این موزه ارسال شد.
کلود مونه برخی از نسخههای نیلوفرهای ابی را به دلیل ناامیدی و پیش از نمایشگاه با دست خود از بین برد.
برخی از تابلوهای نیلوفرهای ابی بر بستری منحنی نقاشی شدند چرا که قرار بود همه انها در اتاقی بیضی شکل و در کنار هم به نمایش دربیایند.
در سال ۱۹۱۸ و پس از اعلام اتش بس جنگ جهانی اول کلود مونه چند نسخه از تابلوهای نیلوفرهای ابی را به فرانسه هدیه داد.
منبع: وب سایت mentalfloss
دومین نمایشگاه نقاشی مسعود کیمیایی
- تیر 28, 1401
اثار این هنرمند در نمایشگاه سال گذشته بین ۹۰ تا ۳۵۰ میلیون تومان قیمت گذاری شده
و این قیمتها مورد توجه کاربران فضای مجازی قرار گرفت
و موجب اعتراض برخی هنرمندان تجسمی شد.
این هنرمندان اثار نقاشی اقای کیمیایی را از نظر اجرایی ضعیف خواندند.
قطعا هیچ کس نمیتواند از یک کارگردان انتظار داشته باشد
که مانند یک نقاش حرفهای نقاشی بکشد
اما قیمت اثار اقای کیمیایی برابر و یا حتی بیشتر از نقاشان حرفهای بود!
باید دید اثار نمایشگاه کنونی اقای کیمیایی چگونه قیمت گذاری شدند و کیفیت اثار به چه صورت است.
مسعود کیمیایی سال گذشته زمان برگزاری نمایشگاه نقاشیاش در سال گفتهبود:
«من نقاش نیستم و نقاشی کار من نیست اما وقتی درونم به من میگوید، نقاشی میکنم.
از ۱۷، ۱۸ سالگی نقاشی می کردم.
خیلی دوست داشتم و زنگ نقاشی در مدرسه بهترین بود.»
گالری آریانا در الهیه، انتهای خیابان مریم شرقی، ابتدای فرشته (شهید فیاضی)، شماره ۹ واقع است.
این نمایشگاه از ساعت ۱۷ الی ۲۱ برگزار میشود و ورود برای عموم آزاد است.
آثار جشنواره موسیقی و هنر هنلی انگلستان
- تیر 28, 1401

هفت گالری آثار ۱۱۴ هنرمند را در این جشنواره ارائه کردهاند.
در این رویداد موسیقی علاوه بر اجراهای موسیقی،
مجموعهای از اینستالیشنهای هنر معاصر در سراسر فضای این باشگاه قایقرانی قدیمی دیده میشود،
در این جشنواره آثاری از هنرمندان نام آشنایی چون دیمین هرست و کریس لوین، پل وانستون و یوهانس فون استوم وجود دارد.
جشن تولد ۹۲ سالگی حسین محجوبی
- اردیبهشت 25, 1401

مراسم نود و دومین سالروز تولد حسین محجوبی
و نمایش آثار این نقاش، معمار و پارکساز برجسته در موزه هنرهای زیبای مجموعه سعدآباد،
روز جمعه، ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ در مجموعه فرهنگیتاریخی سعدآباد
با حضور سعید اوحدی معاون توسعه مدیریت و منابع وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی
و عباس عراقچی، دبیر شورای روابط خارجی ایران در مجموعه فرهنگیتاریخی سعدآباد برگزار شد.
در این مراسم اوحدی،
حسین محجوبی را جزو سرمایههای کشور در سطح بینالملل دانست و اظهار کرد:
«انسانها در مسیر زندگی خود به سه دسته تقسیم میشوند؛
انسانهای عادی که به دلیل عدم شناخت و رسالت انسانی عقبتر از زمانه خود هستند.
دسته دیگر انسانهایی هستند که همزمان با شرایط حرکت میکنند و عموم مردم از این دسته هستند.
دسته سوم هم انسانهای بزرگی هستند که به دلیل درک بالایشان از بشر، جلوتر از زمانه حرکت و آرمانهای خود را محقق میکنند.»
معاون توسعه مدیریت و منابع وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی تصریح کرد:
«دسته سوم با ذهن خود نشانهها را میبینند، با چشمهای خود افقها را ترسیم و با ارادهشان آرمانهایشان را محقق میکنند،
که استاد محجوبی جزو این دسته هستند.»
او با اشاره به آثار محجوبی، گفت: «آثار ایشان مظهر مقاومت و صلح است که نشأت گرفته از اندیشه پاک او است.»
اوحدی اضافه کرد:
«این مراسم به پاس قدرشناسی از بیش از ۶۰ سال زحمات این استاد گرانقدر تدارک دیده شده است
که آثاری برای تمدن کشور و نسلهای آینده به جا گذاشتند.»
معاون توسعه مدیریت و منابع وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی صحبتهای خود را با بیتی از حافظ به اتمام رساند:
«گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک درگه اهل هنر شوی»
نمایش آثار هنری سرقت شده
- اردیبهشت 06, 1401

بخشی از آثار هنرمندان عراقی که در جریان سقوط صدام حسین و تحولات سال ۲۰۰۳ این کشور سرقت شده بود،
به عراق بازگردانده و به نمایش گذاشته شد.
آثاری که به گفته مقامهای وزارت فرهنگ عراق،
بخشی از تاریخ هنر معاصر این کشور به شمار میآیند.
نزدیک به دو دهه پس از تحولات سیاسی سال ۲۰۰۳ عراق که با غارت بخش وسیعی از آثار هنری این کشور همراه بود،
تعدادی از این آثار بازگردانده و پس از بازسازی در شهر بغداد به نمایش گذاشته شده است.
خبرگزاری فرانسه به نقل از لامیا الجواری، برگزارکننده این نمایشگاه نوشت:
از سال ۲۰۰۳ حدود هفت هزار اثر هنری ارزشمند در عراق سرقت شد
که بخشی از آنها در خارج از کشور فروخته شد.
در حال حاضر حدود دو هزار و ۳۰۰ مورد از این آثار هنری به عراق بازگردانده شده است.
هماکنون این نمایشگاه در بغداد،
میزبان حدود ۱۰۰ اثرهنری بازگردانده و بازسازی شده است
که در آن آثار ارزشمندی از دو هنرمند سرشناس عراقی،
جواد سلیم و فایق حسن که آثار آنها در جریان هرج و مرجهای سال ۲۰۰۳ سرقت شده بود نیز به چشم میخورد.
آثار نازگل انصارینیا در گرینآرت دبی
- اردیبهشت 04, 1401

نمایش اخیر نازگل انصارنیا با عنوان «دریاچههای خشکشده، افزایش جزر و مد»
در گالری گرینآرت دبی، تا تاریخ ۱۷ اردیبهشت ادامه دارد.
آثار او رسانههای مختلفی را دربرمیگیرد،
اما در اصل سیستمها و شبکههایی که زندگی روزمره را بهعنوان جزئی از یک ساختار اجتماعی بزرگتر و هدفمند در یک دنیای جهانیشده،
قرار گرفته است را نمایش میدهد.
در این نمایش او بر آب بهعنوان جزئی جداییناپذیر از معماری ایرانی تمرکز دارد
و تاریخچهی حوضهای کمعمقی که زمانی در خانهها و باغهای شخصی وجود داشت، نمایان میکند.
انصارینیا با استفاده از مجموعهای از مجسمهها، فیلمها، نقاشیها، در مواجهه با کمبود آب و برق تهران،
آب را بهعنوان محل نوستالژی و بحران منابع جهانی و همچنین بازتاری از تغییر اکوسیستم زمین معرفی میکند.
مرمت آثار بهمن محصص
- اردیبهشت 04, 1401

به گفته ولی جهانی، آثار حبیب محمدی و بهمن محصص در موزه رشت تکنیکهای مختلفی چون رنگروغن، آبرنگ، سیاهقلم، آبمرکب دارند و بعد از سالها انتظار و پیگیری توسط گروهی متخصص در زمینه مرمت آثار گرافیکی و نقاشی در کارگاه موزه باستانشناسی رشت در حال مرمتاند.
محمد حبیب محمدی هنرمند مجسمه ساز و پدر نقاشی مدرن گیلان شناخته میشود. او متولد ۱۲۸۳ هجری خورشیدی در شهرستان لاهیجان است؛ طبیعت و زندگی شهری جایگاه مهمی در آثار این هنرمند داشته و نقاشیهای او به سبک امپرسیونیسم ، با رنگهای غلیظ و ضربه قلمهای قوی،تصاویری از کوچهها، خانهها، باغها و محلههای قدیمی نظیر ساغریسازان و باغ محتشم را به تصویر میکشد؛ او همچنین معلم نقاشی در رشت که شاگردانی چون بهمن محصص، قاسم حاجیزاده و حسین محجوبی را اموزش داد.
بهمن محصص، دیگر هنرمند تصویرگر شاخص گیلانی، ۱۰ اسفند ماه ۱۳۰۹ در رشت متولد و در رشتههایی نظیر مجسمهسازی، نقاشی و مترجمی به فعالیت پرداخت؛وی به اعتقاد کارشناسان از جمله برترین هنرمندان نوگرای ایرانی به حساب میآید و نقاشی های آوانگارد او از آثار معتبر نقاشی مدرن ایران محسوب میشود؛ این هنرمند گیلانی ۶ مرداد ۱۳۸۹ در شهر رم ایتالیا درگذشت.
به جز آثار هنری محصص و استادش قرار است که ۱۵ اثر از مجموعه آثار لیارسنگ بن املش نیز مرمت شود.
مجموعه باستانی لیارسنگ بن از توابع دهستان سمام بخش رانکوه شهرستان املش محوطه ای بسیار گسترده به مساحت ۲۷ هکتار است که شامل گورستان باستانی، محوطه استقرار، پناهگاه صخره ای و درختان قدیمی است .
مجموعه لیارسنگ بن در سال ۱۳۹۱ مورد شناسایی قرار گرفت؛ با توجه به ضرورت انجام مطالعات در این محوطه و پس از یک وقفه نسبتا طولانی برای اخذ مجوزهای لازم در تابستان ۱۳۹۳ هیاتی به سرپرستی ولی جهانی تشکیل و کاوش ها آغاز شد؛ نتیجه این کاوش ها منجر به کشف یک محوطه عظیم شد که سپس این کاوش ها در فواصل سال های ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۷ ادامه پیدا کرد و نتیجه این پژوهش ها در ۱۰ کارگاه و حدود ۳۱ گمانه آزمایشی، منجر به کشف آثار بسیار مهم و ارزشمندی از دوران اشکانی و ساسانی شد.
طی کاوش های انجام شده سه نمونه قبر از نوع تدفین های خمره ای ، دخمه ای ، چاله ای و اشیاء بسیار ارزشمند از نوع سفالین ، مفرغین و غیره بدست آمد؛ همه این آثار نشانگر اهمیت این مجموعه تاریخی در ادوار تاریخی است.
اخبار بسیار خوبی رو کار می کنید ، لطفاً بیشتر در زمینه هنرهای خاورمیانه کار کنید.
ممنون
سلام ممنون از اینکه ما رو دنبال می کنید ، چشم در پی ایجاد بخشی مجزا برای این موضوع هستیم